جمله جالب
ان روز رضا امیرعلی را محکم گرفته بود و بوسش می کرد . امیرعلی هم میخواست بخوابه و حوصله نداشت . یک دفعه رو کرد به رضا و گفت : اه مگه من بستنی ام . بعدش هم اومد پیش من و گفت :مامان ! بابا احساس کرده من بستنی ام !!
نویسنده :
امیرعلی خیاطی
15:35